تماس با ما

کد تماس با ما

یه روزگار بد......
 
درباره وبلاگ


www.partyblog.lxb.ir www.armaghancomputer.lxb.ir


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 31
بازدید دیروز : 63
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 174
بازدید کل : 85978
تعداد مطالب : 20
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1

.*. عشق .*.

یه روزگار بد یه کور بود که پسری را دوست داشت پسره هم

اونو خیلی دوست داشت بعد دختره میگه اگه من بینا بودم

اونوقت می فهمیدی که چقدر دوست دارم. بعد ها یکی پیدا

میشه چشماشو می ده به دختره بعد دختره که بینا میشه

می بینه پسره کوره ترکش می کنه ولی پسره میگه برو ولی

مراقب چشام باش.!!

 



پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر

بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان

یک ماشین به اوزد.مرد به زمین افتاد.مردم دورش جمع شدند واو

را به بیمارستان رساندند.

بقیه ادامه مطلب



ادامه مطلب ...


پسر کوچکی در مزرعه ای دور دست زندگی می کرد هر روز صبح قبل از طلوع

خورشید از خواب برمی خواست وتا شب به کارهای سخت روزانه مشغول بود..........

بقیه ادامه مطلب



ادامه مطلب ...


صفحه قبل 1 صفحه بعد

 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب